Gajil,Gecil,گجيل
 

گجيل

 

 نقشه تشكيل دولت مسيحي در آذربايجان و نقش اروپا و عثماني در آن وقايع

نويد آذربايجان- اورميه- شماره ٣٣٧ 

 

دكتر جواد هيئت

در اين گزارش علاوه بر اسناد تاريخي ، مانند « تاريخ هيجده ساله آذربايجان» تاليف احمد كسروي و « تاريخ اروميه» نوشتة آقاي احمد كاويانپور (چاپ تهران) و مقالة پروفسور حسن علي بيگلي استاد تاريخ و مناسبات بين المللي دانشگاه آذربايجان در مجلة « ايپك يولو» (چاپ باكو) ، از خاطرات پدرم ، مرحوم ميرزا علي هيئت كه در آن روزگار شاهد و ناظر اوضاع بوده و به عنوان رئيس ايراني « اتحاد اسلام» دست اندركار سياست و مورد اعتماد مردم و وليعهد قاجار نيز بوده ، استفاده شده است.

همچنين از نامه‌هايي كه در اثناي جنگ بين فرماندهان عثماني و امير ارشد حاج عليلو و ديگر مقامات ايراني ردّ و بدل شده ، متن و ترجمة فارسي يكي از آنها به عنوان نمونه نقل شده است . امير و يا سردار ارشد كه با بردارش سردار عشاير ( ضرغام) از خوانين بزرگ و طرفدار دولت بودند در اين ماجرا با ارتش عثماني براي دفاع از هم ميهنان مسلمان و دفع ارامنه و آسوريها همكاري مي‌كردند.

ێێێێ

كسروي در « تاريخ هيجده سالة آذربايجان» از صفحة 710 تا آخر صفحه 764 تحت عنوان « سختي گرفتاريهاي ارومي» (رضائيه) ، « كشتن سيميتقو مارشيمون را»، « جنگها با آسوريان و داستان دل گداز سلماس» ، « دربارة آمدن عثمانيان به آذربايجان» و « بازماندة داستان سلماس و ارومي» ، « جريان قتل عامهاي مسلمانان خوي ، سلماس ، اروميه و دهات اطراف آنها به دست آسوريان ، ارمنيان و نيروي سه هزار نفري ژنرال آندرانيك» را شرح داده ، ضمنا تحريكات روسها ، انگليسها و ميسيونرهاي آمريكايي و فرانسوي و مذاكرات آنها را با سركردگان ارمني و آسوري و همچنين كمكهايشان را براي پاك كردن آذربايجان غربي از مسلمانان و تشكيل دولت مستقل مسيحي را مفصلا توضيح داده است. مثلا در صفحة 723 بعد از شرح تصرف اروميه توسط مسيحيان مي‌گويد : « پتروس به عنوان رئيس امنيه و ابراهيم خان (ارمنيان قاچاق قفقاز) سر شهرباني گرديد. از يك سو نشست 16 تني  (مجلس 16 نفري مسيحيان كه شهر را اداره مي‌كردند ) تفنگ و ديگر افزارها از مردم مي‌گرفت ، از يك سو به دستور مستر «شت» ( رئيس ميسيوري و معاون كنسول آمريكا) كشته شدگان را از خانه‌ها و كوچه‌ها گرد آورده و به خاك مي‌سپردند. در اين ميان سختي كار نان و گرسنگي و سرماي زمستان نيز در ميان مي‌بود، بازارها كه روسيان آتش زده بودند هنور ساخته نشده و اكنون كشتارگاه گرديده بود ، مسيحيان هر كه را در آنجا مي‌يافتند ، مي‌كشتند ...» بعد مي‌نويسد: « به بهانة جمع آوري اسلحه به خانه‌ها در مي‌آمدند و هرچه از كاچال و كالاي پربها مي‌خواستند مي‌بردند. چه بسا كساني را مي‌كشتند و همين رفتار تا هنگامي كه عثمانيان آمدند در ميان بود و كسي را ايمني نبود.»

در صفحة 725 در فصل « كشتن سيميتقو مارشيمون را» مي‌نويسد : « اين بود مسيحيان كه در اين هنگام در ارومي به كار برخاستند و با آن مي‌كوشيدند كه به پشتيباني بيگانگان يك نيروي جداگانه‌اي ، يا بهتر گويم كشوري در برابر دولت ايران پديد آوردند، چون شمارة خود را از آسوري و ارمني كم مي‌ديدند ، بر آن شدند كردان را نيز همدست گردانند و براي گفتگو در اين زمينه سيميتقو را بهتر مي‌دانستند.

با اين تصميم مارشيمون سركشيش و سردستة آسوريها با 140 نفر سوار مسلح به ديدار اسماعيل آقا سيميتقو مي‌رود و به او چنين مي‌گويد : « آنچه از زبان خود سيميتقو بيرون افتاده ، آن است كه مارشيمون به او گفته : اين سرزمين كه اكنون كردستان ناميده مي‌شود ، ميهن همه ماها بوده ، ولي جدايي در كيش ما را از هم پراكنده  و به اين حال انداخته . اكنون مي‌بايد همدست شويم و اين سرزمين را خود به دست گيريم و با هم زندگي كنيم .... ما سپاه بسيج كرده‌ايم ، ولي سوار نمي‌داريم ، اگر شما با ما باشيد ، چون سوار بسيار مي‌داريم ، رويم بر سر تبريز و آنجا را هم مي‌گيريم .» بعد از انكه خبر قتل مارشيمون به اروميه رسيد ، مسيحيان با اجازة سرانشان دو روز قتل عام كردند و در اين قتل عام قريب ده هزار نفر از مسلمانان و كليمي كشته شدند..

در پايين صفحه 725 چنين مي‌نويسد : « نزديك به دوازده هزار خانوار جيلوها بودند كه با مارشيمون از خاك عثماني آمدند. نزديك به بيست هزار خانوار ارمنيان و آسوريان خود ارومي و سلماس و سلدوز و آن پيرامونها بودند و به آنها پيوستند. پنج يا شش هزار تن ارمني از ايروان ، وان و نخجوان گريخته و به ايشان پيوسته بودند.

از اينان بيست هزار تن سپاهيان ورزيده بودند و 800 تن سركردگان روسي و به روسستان نرفته و با اينان مانده و با همدستي 72 تن سركردگان فرانسه‌اي آنان راه مي‌بردند. افزارهايشان 25 توپ و 100 شصت تير بود . نيكيتين كنسول روس ، و شت ، كنسول آمريكا و كوژل رئيس بيمارستان فرانسه‌اي، رشتة سياست و راهنمايي را در دست داشتند. از آسوريان پس از كشته شدن مارشيمون، آقا پتروس سر رشته‌دار كارهاي لشكري بود. ملك خوشابه هم از سر رشته‌داران به شمار مي‌رفت.»

در صفحة 755 چنين مي‌نويسد : « بدينسان جنگ مي‌رفت، تا هنگام پسين ناگهان سپاه عثماني از سوي سلماس نمايان شد. همين كه رسيدند ، توپهاي خود را بالاي كوه كشيده و بي‌درنگ به شليك پرداختند. از رسيدن اينان ، مردم خوي شادمان شدند و دليري هرچه بيشتر نمودند. از آن سو ارمنيان خود را در ميان دو آتش يافته و از فيروزي نوميد گرديدند و بر آن شدند كه جنگ كنان خود را بيرون اندازند. عثمانيان تاختهاي سختي مي‌بردند و از ايشان بسيار مي‌كشتند ...

پس از دو سه روز عثمانيان همة مردان ارمني را كه در خوي و آن پيرامونها مي‌بودند كشتار كردند و سپاهشان باز سوي ارومي بازگشت.»

بعد در صفحة 763 چنين مي‌گويد : « بدينسان آشوب سلماس و ارومي فرو نشست و نتيجه‌اي كه دكتر شت و همدستان او از افروختن اين آتش بردند ، آن بود كه 130 هزار بيشتر از مسلمان و دسته انبوهي از مسيحيان كشته گرديدند و سراسر آن پيرامون ويرانه شد و سرانجام همه مسيحيان دربه‌در گرديده ، از خانه‌هاي خود به دور افتادند. اين است نتيجه بودن دستهاي بيگانه در ميان يك توده.»

نوشتة آقاي احمد كاويانپور در « تاريخ اروميه» ( چاپ تهران) و مقالة پروفسور حسن علي بيگلي (1) در مجله Ipek Yolu (چاپ باكو) هم تقريبا عين نوشته‌هاي كسروي است، قدري خلاصه‌تر و واضح‌تر جريان ماوقع از اين قرار بوده است:

در ژانوية 1918 مسئول ركن دوم ارتش انگليس به نام قِرسي ، دكتر كوژول رئيس بيمارستان فرانسوي در اروميه و معاون كنسول و مسئول ميسيونر آمريكا ماكداويل و معاون كنسول روس در اروميه و پ . نيكيتين و رئيس مذهبي آسوريها مارشيمون ضمن گفتگوهايي قرار مي‌دهند كه نيروهاي مسلح شدة آسوري ـ ارمني با پشتيباني ارتش باقيماندة تزاري و كمك مالي آمريكا به جنگ با تركها ادامه دهند و در آذربايجان ايران دولت مسيحي مستقل تشكيل دهند. با صلاحديد انگليسها قرار شد از اكراد نيز براي اين هدف استفاده شود. با اين هدف، مارشيمون در سوم مارس 1918 به همراه 140 نفر سوار و چند افسر روسي به ديدار سيميتقو مي‌رود و به او مي‌گويد : ما نيروهاي خود را مسلح و آماده كرده‌ايم. عدة سواران ما كم است ، اگر سواران شما هم با ما باشند ، تبريز را هم مي‌گيريم. اين پيشنهاد به غيرت اسلامي سيميتقو بر مي‌خورد و به دستور وي مارشيمون و يارانش از طرف سواران مسلح سيميتقو كشته مي‌شوند.

وقتي خبر قتل مارشيمون به سلماس مي‌رسد ، در ظرف دو روز نزديك ده هزار مسلمان بي‌سلاح از طرف آسوري و داشناكهاي مسلح به قتل مي‌رسند. كليساي آسوري فتواي قتل عام را صادر مي‌كند و به قول كسروي ، در اروميه در حدود ده هزار نفر قتل عام مي‌شوند. بنا به نوشتة احمد كاويانپور، در خوي و اطراف آن شهر در زد و خورد مسيحيان و مسلمانان در حدود 130 هزار نفر ( در كل منطقه) كشته مي‌شوند، در اين موقع نيروهاي مسلح روسيه براي خلع سلاح مسلمانان اعلاميه مي‌دهند.

در اين اعلاميه آمده است : چون دولت ايران نتوانسته بي‌طرفي خود را در آذربايجان حفظ كند ، لذا با قرار متفقين، ارتش ملي مسيحي تشكيل مي‌شود كه جلوي اردوهاي خارجي (عثماني) را بگيرد و اجازه ندهد آنها وارد آذربايجان بشوند ... شرايط زير بايد از طرف مسلمانان رعايت شود :

1ـ مجلسي به رياست و رهبري استپانيانس با شركت 16 نفر تشكيل مي‌شود.

2ـ چون در شهر حكومت نظامي اعلان شده ، لهذا رئيس شهرباني بايد از طرف مجلس فوق الذكر تعيين شود.

3ـ مسلمانان بايد در مدت 48 ساعت خلع سلاح بشوند و اسلحه‌هايشان را تحويل دهند.

4ـ واحدهاي قزاق ايراني بايد تحت فرمان افسران روسي قرار بگيرند.

در اين موقع ژنرال آندرانيك ارمني با قواي خود از رود ارس گذشته و با سه هزار نيروي مسلح به محاصرة خوي دست مي‌زند و مي‌خواهد بعد از قتل عام خوي به طرف اروميه برود و پس از پيوستن نيروهاي مسيحي دولت مسيحي را تشكيل و جلوي حمله احتمالي نيروي عثماني را بگيرد. آندرانيك در مورد عمل كردن نقشة خود و تشكيل « ارمنستان بزرگ» موافقت فرماندهان روس و انگليس را هم گرفته بود.

در همين اثنا ، ارتش عثماني وارد مي‌شود و در خوي و سلماس پس از درگير شدن با نيروهاي آندرانيك و ساير مسيحيان آنها را شكست مي‌دهد و آندرانيك با نيرويش مجبور به فرار مي‌شود. به اين ترتيب ، چالش براي تشكيل دولت مسيحي در آذربايجان به قميت جان در حدود 130 هزار نفر تمام مي‌شود.

دربارة حوادث خونين و عكس العملهاي بعدي عثمانيها ، پدر من ( مرحوم ميرزا علي هيئت ، مجتهد) كه در آن موقع شاهد و ناظر اوضاع بوده و مورد محبت و اعتماد مردم و محمد حسن ميرزا وليعهد قاجار ( و عهده‌دار حكومت آذربايجان) نيز بود و با عثمانيها هم روابط حسنه داشت و به اتفاق آنها « جمعيت اتحاد اسلام» را تشكيل داده و خود نيز رئيس ايراني جمعيت بوده ( رئيس عثماني اتحاد اسلام ، مرحوم يوسف ضياء بيگ (2) بوده ) ، چنين روايت مي‌كرد :

بعد از كشت و كشتار اروميه ، سلماس، خوي و دهات اطراف آنها به دست آسوريها ، داشناكهاي ارامنه و نيروي آندرانيك كه همگي از طرف نيروهاي روس و انگليسها و ميسيونرهاي فرانسوي و آمريكايي حمايت مي‌شدند ، ارتش عثماني فرا رسيد و در اثر حملة آنها نيروهاي مسيحي شكست خوردند و اكثريتشان موفق به فرار شدند.

در خاتمه ، ترجمه فارسي نامه‌اي را كه فرمانده عساكر عثماني ( فريق) در جريان جنگ با ارامنه براي امير ارشد ( سردار ارشد حاجي عليلو) به تركي عثماني نوشته نقل مي‌كنم. اين نامه همراه ديگر نامه‌ها در آرشيو برادر سردار ارشد ، يعني سردار عشاير كه شوهر همشيرة اينجانب بود ، نگهداري شده و از روي اصل نامه فتوكپي برداشته شده است: ( نامه‌ها به وسيلة دكتر جهانشاه حاجي عليلو در اختيار اينجانب گذاشته شده)

« حضور محترم حضرت امير ارشد خان

نامة شريفة رسيد. تشكرات صميمي و برادرانه‌ام را تقديم مي‌دارم. البته به سمع عالي رسيده است كه در اين حوالي ، ارامنه 58 ده مسلمان را تار و مار كرده‌اند. من براي جلوگيري از اين اقدام ملعونانه و گرفتن انتقام خون مسلمانان حركت كردم. من در صميميت و شجاعت ديندارانة ذات عالي كه مدتهاست معلومم بوده ، ذره‌اي شك ندارم. تصديق مي‌فرماييد كه در اين حوالي ، يعني در طرف ايران ، ادامه جنگ و جدال و كشت و كشتار در ميان مسلمانان تا چه حد موجب شادماني دشمنان دين و ملت و رنجش عاشقان قرآن مبين گرديده است.

با آنكه مناسبات من با ايران و برادران ايراني هميشه برقرار بوده ، ولي از وضع داخلي آن چنانكه بايسته است ، باخبر نيستم. اگر در امور كلي و خصوصي مرا روشن بفرماييد، بي‌اندازه ممنون خواهم بود سعي خواهم نمود در انجام خدمات بحق قصوري نورزم. اگر فرمانده توپچي محمود خان(3) را كه در معيت حضرتعالي است ، براي دادن معلومات با تعليمات لازمه بدون اطلاع ارامنه (مثلا بعنوان شكار) به مينجوان اعزام فرمائيد تا عصر فردا چهارشنبه در آنجا خواهم بود. اگر مايل باشيد خود حضرتعالي نيز مي‌توانيد تشريف بياوريد. در هر حال ، فردا تا غروب در مينجوان خواهم بود. خواهشمندم سلامهاي صميمي مرا بپذيريد. آقاي من. فريق. امضاء 16 شباط 1336 يوم صالي (سه شنبه)»

توضيحات :

1ـ حسن علي بيگلي ، پروفسور (استاد تاريخ و مناسبات بين المللي در دانشگاه آذربايجان) ، 3 ـ جو مقاله : جنوبي آذربايجان اراضيسينده سوْي قيريمي .

2ـ يوسف ضياء سرهنگ ارتش عثماني ، اهل آذربايجان شمالي و برادر عبدالله شايق ، معلم مشهور دانشگاه باكو بوده و بعد از تشكيل دولت شوروي در آذربايجان ، از طرف دكتر نريمان نريمانوف ، شخص اول آذربايجان شوروي ، براي همكاري دعوت و چند ماه در نخجوان خدمت كرد.

     3ـ محمود خان فرماندة توپچي همان سرلشگر شهيد محمود امين است.

 

 

 

 

 

 

 

گجيل سايتي ركلاملاري وئريلن سايتلارين محتواسيندان سوروملو دگيلدير.
 بو ركلاملار ايراندا ، آذربايجان سايتلارين آرتيق راق تانيتديرماق اوچون بوردا ويريليب ديلار.


 


گجيل سايتي لينکي وئريلن سايت يا يازيلارين محتواسيندان سوروملو دگيلدير.

E-mail : webmaster@gajil.20m.com
Copyright © 2003-2004.